جدول جو
جدول جو

معنی یحیی اموی - جستجوی لغت در جدول جو

یحیی اموی
(یَحْ یا)
ابن آدم بن سلیمان اموی، مکنی به ابوذکریه، از ثقات اهل حدیث و از مردم کوفه بود و به سال 203 هجری قمری در فم الصلح درگذشت. از اوست: 1- الخراج. 2- الفرائض. 3- الزوال.. و نیز او راست: کتاب مجرد احکام القرآن و کتاب القراآت. وی از موالی آل عقبه بن ابی معیط و اصحاب حدیث بود و از صالح بن عاصم الناقط روایت قراآت کسایی کرد. (از ابن الندیم). و رجوع به فهرست المصاحف و عیون الاخبار و معجم المطبوعات مصر ج 2 ص 1943 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَحْ یا نَحْ وی)
اسکندرانی. تلمیذ ساواری و اسقف یکی از کنائس مصر بود به مذهب نصارای یعقوبیه. سپس از قول به تثلیث بازگشت. اسقفها گرد آمدند و با او مناظره کردند و او در مناظره غالب گشت. اسقفها باز از او خواهش رجوع از عقیدۀ نوین کردند و او ابا کرد، از این رو او را ازسمت اسقفی عزل و ساقط کردند و او تا زمان فتح مصر به دست عمرو بن عاص زنده بود و پس از فتح نزد عمرو رفت و عمرو او را تجلیل و احترام کرد. و او در تفسیر مقالۀ چهارم از کتاب سماع طبیعی ارسطالیس در بحث از زمان گوید: ’مانند امسال که سال سیصدوچهل وسه از تاریخ دقاطیانوس قبطی است...’ و این گفتۀ او دلیل است که میان ما (یعنی ابن ندیم و ظاهراً در سال 377 هجری قمری) و یحیی نحوی سیصد و اند سال است و محتمل است که این کتاب را در اول عمر خود یعنی زمان عمرو بن عاص تفسیر کرده باشد. علاوه بر این، کتب زیر از آثار اوست:
1- تفسیر و شرح عده ای از کتب ارسطو. 2- الرد علی برقلس.3- فی ان کل جسم متناه فقوته متناهیه. 4- الرد علی ارسطالیس. 5- تفسیر مابال ارسطالیس العاشر. 6- مقالۀ رد بر نسطوروس. 7- تفسیر بعضی کتب طبی جالینوس و جز وی. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(یَحْ یا)
ابن محمد (ناصر) بن یعقوب (المنصور) بن یوسف بن عبدالمؤمن کومی، مکنی به ابوزکریا و معروف به المعتصم المؤمنی از حاکمان دولت مؤمنیه در مغرب اقصی بود. موحدان مراکش پس از خفه کردن عموی عادل او (عبدالله بن یعقوب) و شکستن بیعت عموی دیگرش مأمون (ادریس بن یعقوب) با او بیعت کردند. او با عمویش مأمون به جنگ پرداخت و در سال 629 هجری قمری به کمک جمعی از عربها و بربرها مأمون را شکست داد و کشت. و بعد با پسر او رشید جنگها کرد. یحیی به سال 608هجری قمری به دنیا آمد و به سال 633 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(یَحْ یا)
ابن معین بن عون بن زیاد بن بسطام بن عبدالرحمان مری بغدادی، حافظ حدیث مشهور، مکنی به ابوزکریا، عالم و حافظ حدیث و متفنن بود و بیش از صدوسی صندوق کتاب ازاو برجای ماند. یحیی صاحب جرح و تعدیل است و بزرگان ائمه چون ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری و ابوالحسین مسلم بن حجاج قشیری و ابوداود سجستانی و حفاظ دیگر از وی حدیث روایت کنند. یحیی را با امام احمد بن حنبل صحبت و الفت و شرکت در اشتغال به علوم حدیث مشهور است و او و ابوخیثمه از وی روایت کنند و این دو از اقران امام احمد هستند. او را وارث و حافظ و صاحب علم همه علمای بزرگ بصره و کوفه و حجاز و شام خوانده اند. احمد بن حنبل گفت: حدیثی که یحیی بن معین صحه نگذاردحدیث نیست و می گفت اینجا مردی است که خدا او را برای آشکار ساختن دروغ دروغگویان آفریده است. در آخرین حج که از مدینه خارج شد شب به خواب دید که هاتفی وی را می گوید: ’ای ابوزکریا آیا از همسایگی من رو برمی گردانی ؟’ چون بامداد شد رفقای خود را گفت بروید که من به مدینه بازمی گردم. آنان برفتند و یحیی به مدینه بازگشت و سه روز بماند پس از 77 و به قولی 75 سال زندگی به سال 233 هجری قمری درگذشت. والی مدینه بر او نماز گذاشت و در بقیع به خاکش سپردند و اشعار و خطابه های بسیار در رثاء و مقام وی ایراد کردند. (از وفیات الاعیان ج 2 صص 355- 356). وی از ائمۀ حدیث و مورخان رجال آن بود. ذهبی او را سید الحفاظ خوانده و عسقلانی او را امام جرح و تعدیل گفته و ابن حنبل گفته: داناترین ما در علم رجال است. و او خود گفته است: هزار هزار حدیث به دست خود نوشتم. او راست: 1- التاریخ والملل. 2- معرفه الرجال. اصل وی از سرخس بود ولی خود در دیه نقیا در نزدیکی انبار به سال 158 هجری قمری به دنیا آمد. ثروتی هنگفت از پدر به ارث برد و همه را در گردآوری حدیث خرج کرد. در مدینه زندگی کرد و در مدینه به سال 233 هجری قمری در سفر حج درگذشت.. و رجوع به الموشح ص 359 و البیان و التبیین ج 1 ص 121 و 283 و تاریخ گزیده ص 800 و فهرست تاریخ الخلفا و تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 355 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن عبدالله بن علی بن مفرج اموی نابلسی مصری، مکنی به ابوالحسین و معروف به رشید عطار، محدث و از حافظان حدیث مالکی بود. اصلش از نابلس و تولد و وفاتش در قاهره بود (سال 584- 662 هجری قمری). او راست: 1- المعجم، در شرح بزرگان نابلسی. 2- تخاریج. 3- مجموعه هایی. وی خطی زیبا داشت و به خط خود نوشته های فراوان از اوباقی است.. تحفه المستزید فی احادیث الثمانیه الاسانید نیز از اوست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا